داستان های واقعی. بله، پروردگار تاریکی! بله تاریک لرد چاپ و بازی

اولین فرد

به خدمتکاران سبزه پوستم نگاه می‌کنم، هر روز در مقابلم غوغا می‌کنند، هر بار که به جای آنها سازندگان ماشین لعنتی را تصور می‌کنم که مرا به اینجا انداختند. من می خواهم از آنها بپرسم که بر تخت تاریکی سر می زند و به جلاد دربار چشمکی می زند: «خب، و به پیشنهاد کی اینجا با شما مهربان هستم؟ کی مهره رو نچرخونه؟"

مهم نیست که گاهی اوقات احساس عظمت بی‌بعدم چقدر خوشایند است، باز هم ترجیح می‌دهم هر چه زودتر از اینجا بروم. اما مشکل اینجاست که من هنوز یک الگوریتم پرش هوشمند ایجاد نکرده ام. من باید بنشینم و منتظر بمانم تا سرنوشت به من احترام بگذارد تا من را در مسیری که می داند جلوتر ببرد.

و اینجا دسته جدیدی از شکست خوردگان است. اگر همه آنها در یک زمان شکست بخورند ...

بهانه های مضحک نوکران بی خیال

اگرچه خادمان مخصوص مأموریت مراقب بودند که دمای اتاق تاج و تخت ریگور مورتیس هرگز به حد مطلوبی نرسد، هابز احساس کرد که دانه‌ای از عرق روی پیشانی چروکیده‌اش می‌خزد.

ارباب تاریکی که به تکیه گاه عظیم تاج و تخت تکیه داده بود، به دوردست ها نگاه کرد. هنوز دور است. تنها زمانی که اجنه غافل شروع به جابجایی عصبی از پا به پا دیگر و جویدن ناخن هایشان کردند، او به آرامی، جدا و یکنواخت صحبت کرد:

- ساکت باش. اعتراضی نکنید من بدون تو می دانم: از جنگل های الف ها مالیات نیاوردی. البته هیچ یک از شما در این مورد مقصر نیستید. و البته همه حاضرند توضیح دهند که تقصیر کیست. درسته شورت؟ استاد به هابز اشاره کرد. "پس می توانی صحبت کنی.

هابز با سروصدا آب دهانش را قورت داد، اما به سرعت واکنش نشان داد - تجربه غنی تحت تاثیر قرار گرفت. اجنه با نفس عمیقی تکلیفش را گفت:

«می‌بینی، تاریکی تو، تا زمانی که جاده ما را هدایت می‌کرد، راه می‌رفتیم و راه می‌رفتیم. و سپس در چهارراه به نقشه نگاه می کنم ...

در سنگر شیطان بزرگ، عصر طولانی دیگری آغاز شد.

نمایی از گالری

در زندگی عادی، نیاز به بهانه تراشی برای شکست ها و تاخیرهای کاری خوشایندترین سرنوشت نیست. اما بازی ها همانطور که می دانید هر فعالیتی را با رنگ های جدید و چشم نواز رنگ می کنند. «بله، ارباب تاریک» عمل عذاب را به منبع سرگرمی تبدیل می کند. بالاخره کجای دیگر این فرصت را خواهید داشت که در نقش یک خدمتکار کوچک یک شیطان بزرگ تلاش کنید و پاسخگوی شکست یک نقشه بزرگ برای تصاحب جهان شوید؟!

در ابتدای این بازی رنگارنگ سالن، یکی از شرکت کنندگان توسط لرد تاریک منصوب می شود، بقیه اجنه حقیر هستند. هر یک از آنها سه کارت از عرشه نکات دریافت می کند.

اولین اتهام به صدا در می آید و انگشت اشاره اولین مظنون به سهل انگاری را از میان مال باختگان بیرون می کشد. او موظف است یک "اشاره" از دست خود پخش کند و یک سخنرانی در دفاع از خود را با متن یا تصویر خود پیوند دهد. سبک و جزئیات گفتار کاملاً در اختیار بازیکن است. اگر امروز زبان اجنه به خوبی آویزان باشد و ثروت در کنار او باشد، مرد کوچک ممکن است از مجازات بگریزد.

اما یک نفر باید پول بدهد.


تلاش های مذبوحانه برای جلوگیری از شکنجه بی رحمانه

- من همه کارها رو طبق قولنامه انجام دادم اما این شیاد با معجون رشد موش ...

- تو خودت یه پیک خشکی! من تازه شروع کردم به گفتن آن الف های تاریک در مورد سوء استفاده های ارباب ما، شما چطور...

- بله، در حالی که همه شما احمقانه زحمت کشیدید، من به تنهایی پنجه های گریفین را بریدم!

مراسم طفره رفتن به طور غیرعادی طولانی شد. نومزگیل بلاگ را سرزنش کرد، آن یکی را بی‌نظیر، آن یکی را ویدل، آن یکی را لول، آن یکی را هابز را سرزنش کرد و او نیز به نوبه خود مجموعه اتهامات را در حلقه‌ای بست که سر ارباب تاریکی را بیشتر و محکم‌تر می‌فشرد. . اجنه فهمیدند: صبر ریگور مورتیس به آرامی، قطره قطره رو به اتمام بود، اما به ناچار تمام شد.

فهمیدن این موضوع باعث شد که آنها حتی سریع‌تر در دایره‌ای سوزاندن احساس گناه را به حرکت درآورند.

نمایی از گالری

نوع دوم کارت های بازی، کارت های ترجمه پیکان هستند. هر سخنرانی با استفاده از آنها به پایان می رسد: ما به لحظه ای می رسیم که اقدامات قهرمانانه ما با اشتباه یک اجنه دیگر باطل شد و کارتی را با انگشت اشاره روی میز پرتاب می کنیم. همه چیز، شما می توانید آزادانه نفس بکشید، سپس همسایه باید زبان خود را تکان دهد.

اگر کارت یک کف دست را نشان می دهد، این فرصتی برای راه اندازی یک حریف است. درست در وسط داستان شخص دیگری، بازیکن حق دارد چنین کارتی را همراه با یک کارت اشاره قرار دهد. سپس یک سوال حیله‌آمیز بپرسید، که "بزغاله" فعلی موظف است بلافاصله به آن پاسخ دهد، بدون اینکه منطق داستان را زیر پا بگذارد.

یک "اما": وقتی بازیکنان قبلاً به طور کامل وارد نقش شده اند، نظارت بر کشیدن به موقع کارت ها از عرشه دوم به بار سنگینی تبدیل می شود. این بازی را بیش از حد بارگذاری می کند تا اینکه تنوع معنی داری به آن اضافه کند.



کراگمورت

جهان ارباب تاریک یک نام دارد: کراگمورت. دومین بازی تخته ای نیز نامیده می شود که در آن ریگور مورتیس و سرسپردگان عجیب و غریبش نمی توانند بدون آن کار کنند.

طرح آن ساده است: اجنه کنجکاو تلاش می کنند تا کتاب های بد دروغی را از کتابخانه حاکم بدزدند در حالی که هیچ کس تماشا نمی کند. البته، به هر طریق ممکن جایگزین یکدیگر. حرکت در سراسر میدان برای تلمود بعدی، نکته اصلی این است که چشم صاحب آن را جلب نکنید. در غیر این صورت، او با عصبانیت، لعنتی از زرادخانه غنی خود به اجنه و همراه با آن بازیکن تحمیل می کند.

در نفرین - تمام جذابیت این، به طور کلی، یک بازی ساده است. در اواسط بازی، جالب است که به شرکت کنندگان آن نگاه کنید: یکی کارت را زیر بازو نگه می دارد، دیگری روی یک پا می پرد، سومی آرنج خود را پشت سر می آورد و آخرین نفر از پایین به اطرافیان خود نگاه می کند. بالا، زیرا او با چانه خود به میز زنجیر شده است.

نتیجه؟ اربابان تاریکی را عصبانی نکنید!

نگاه صد تنی کاسه چشم خالی

به محض اینکه حاکم تاریک گلویش را با سروصدا پاک کرد، هول صداهای نازک قطع شد. فوراً، گویی با جادو، یک منطقه مرده به شعاع پنج متر در اطراف وبلاگ شکل گرفت. اجنه مانند یک خرابه فرو ریخت، زانوها روی زمین سنگی کوبیدند.

- التماس می کنم، رحم کن! ..

ارباب تاریکی درخواست شکست خورده قرن را قطع کرد: «ساکت، تو. "من قرار نیست شما را سهیم کنم. و همچنین قصد غذا دادن به موجودات پرتگاه متعالی را ندارد. من به چیز پیچیده تری رسیدم.

ریگور مورتیس که از تاج و تخت خود برخاسته بود بر روی خدمتکار منقبض شده بود. او را از بند گردن بلندش کرد و سر جایش نشاند.

- مثل این. آرام باشید، منتظر بازی بعدی باشید. من از شما درخواست می کنم که به تمام داستان های آنها گوش دهید. دریابید که چه کسی بیشتر اشتباه کرده است - او رپ را برای شما خواهد گرفت. و اگر بفهمم AWOL رفتم با هزینه شما به جلاد دادگاه کارت بلانش می دهم. آیا من شفاف هستم؟

وبلاگ تمام بیست دندانش را لبخند زد و سرش را تکان داد و با پشتکار نشان داد که در عمرش کلمات واضح‌تری نشنیده است.

نمایی از گالری

اجنه ای که به نحوی فرمانروا را راضی نمی کند، این خطر را دارد که نگاه تند خود را روی خود احساس کند - درست است، با حروف بزرگ. بنابراین، همه بهانه ها پایان می یابد: مقصر شکست آشکار است و از ترس می لرزد. بررسی شکست بعدی آغاز می شود. و به این ترتیب - تا نگاه سوم به یکی از بازیکنان، که نشان دهنده پایان بازی و یک زندگی ضعیف است.

خشم ریگور مورتیس لزوماً فقط باعث عدم وجود کارت در دست بازیکن بدشانس می شود. برای بقیه، تصمیم گیری در مورد مجازات در اختیار مجری نقش است. می خواهد - به دنبال تاخیرها و داستان های غیرقابل قبول است. می خواهد - برای رفتار بی احترامی با او و مکالمات غیر تجاری. هر حاکم قوانین خاص خود را دارد.

از اینجا اصل اصلی بازی را دنبال می کند، دقیقاً مانند بازی های نقش آفرینی: اگر می خواهید اوقات خوبی داشته باشید، یک رهبر هوشمند تعیین کنید. ارباب تاریکی به دور از یک بازی کاملاً برش خورده است، اما یک چیز به درستی در آن انجام می شود: در پیش زمینه قوانینی وجود ندارد، بلکه افرادی هستند که جنبه های جدیدی از شخصیت های خود را آشکار می کنند.

نقد و بررسی مختصر بازی "Yes, the Dark Lord!"

شرح

یک اجنه خلافکار که از شکست خود به خود ریگور مورتیس، اربابش می گوید، چه باید بکند؟! درست! همه چیز را روی رفقای خود بیندازید، بگذارید آنها به دست آورند، و شما از تجارت خارج خواهید شد ... اما برای این کار باید از مغز خود استفاده کنید و داستانی قابل قبول ارائه دهید که هر کسی را مقصر می کند، نه شما را. در همین حال، تاریکی لرد با دقت به همه بندگانش گوش می دهد و برای مجازات کسی عجله دارد...

چگونه بازی کنیم

در ابتدای بازی، بازیکنان تصمیم می گیرند که چه کسی نقش ارباب تاریکی را بازی کند، در حالی که بقیه بازیکنان به سوژه های کوچک او تبدیل می شوند. Rigor Mortis یک دسته از کارت های Searing Gaze دریافت می کند و همراهان او با سه کارت Action و سه کارت Hint شروع می کنند. ارباب تاریکی از هر خدمتگزاری می‌پرسد که ماموریت ناموفقی که فرستاده شده‌اند چگونه پیش رفته است و بازیکن باید با استفاده از کارت‌های اشاره داستانی قابل قبول ابداع کند یا با استفاده از کارت‌های اکشن پیکان را به بازیکن دیگری تغییر دهد. اگر بازیکن نتواند توضیحی ارائه دهد یا کارت ترجمه فلش نداشته باشد، ریگور مورتیس را عصبانی می کند و بازیکن یک کارت نگاه پژمرده دریافت می کند. وقتی یکی از بازیکنان سه کارت از این قبیل جمع کند، بازی به پایان می رسد و بازیکن بازنده در نظر گرفته می شود. شما می توانید یک بازی جدید شروع کنید!

دو در یک

"Yes, Dark Lord! (Yes, Master)" یک بازی سرگرم کننده است که هر بازی منحصر به فرد است. بازیکنان می توانند مسخره ترین بهانه ها را بیاورند و غیرعادی ترین داستان ها را خلق کنند. در نسخه جدید روسی شما همچنین 41 کارت جدید و قوانین جایگزین "بله، استاد!". این بازی برای یک شرکت جوانان برای استراحت در طبیعت و در خانه و همچنین برای بزرگسالانی که می خواهند شوخی کنند و چشمان پژمرده Dark Lord را احساس کنند عالی است!

رئیس بودن در هر دنیایی خوب است، چه واقعی و چه فانتزی. رئیس شرور بودن بسیار جالب است: فقط باید به همه دستورات غیرممکن بدهید و مجرمان را مجازات کنید. اما برای اینکه یک زیردستان خوب باشید، مهارت خاصی لازم است، به خصوص اگر یک اجنه، خدمتکار تاریکی لرد باشید.

ژانر. دسته: نقش آفرینی، اجتماعی
نویسندگانبازیگران: فابریزیو بونیفازیو، ماسیمیلیانو انریکو، کیارا فرلیتو، تیم اوهرن
هنرمند: ریکاردو کروزا
ناشر در روسیه: دنیای سرگرمی
تعداد بازیکنان: 4–9
سن بازیکنان: از 12 سالگی
مدت زمان مهمانی: از 30 دقیقه
زبان بازی: روسی
کارهای مشابه:
سریال "Munchkin"
"ایگروسکاز"

اگر قبلاً در مورد این بازی شنیده اید تعجب نکنید. برای اولین بار، "بله، تاریکی پروردگار!" در سال 2008 به زبان روسی منتشر شد. با این حال، ما فقط با انتشار مجدد روبرو نیستیم - نسخه 2014 دارای کارت های جدید و توانایی بازی با قوانین جایگزین است. ماهیت تغییر نکرده است: یکی از بازیکنان توسط ارباب تاریکی، ریگور مورتیس منصوب می شود، بقیه به خدمتکاران اجنه او تبدیل می شوند که با وظیفه شرور بعدی کنار نیامده اند. اکنون وظیفه آنها این است که برای شکست خود بهانه ای بیاورند و به طرز ماهرانه ای تقصیر را به گردن رفقای خود بیندازند تا از مجازات وحشتناک خود در امان بمانند.

بازی Dark Lord برای افرادی که در پیشرفت بد هستند دشوار خواهد بود، زیرا جذابیت بازی به تخیل خود بازیکنان بستگی دارد. برای تعامل فعال با یکدیگر، آنها به اجتماعی بودن خوب، کمی هنرمندی و توانایی متقاعد کردن نیاز دارند، نه به ذکر تخیل قابل توجه. با این وجود، همه باید حداقل یک بار خود را برای مافوق خود توجیه کنند، بنابراین شما به سرعت متوجه خواهید شد که چیست، و تا نیم ساعت آینده بسیار لذت ببرید.

عرشه، مانند قبل، شامل کارت‌های اشاره‌ای است که به گابلین می‌گوید بهانه‌اش باید بر چه اساسی باشد، کارت‌های اکشنی که امکان «انتقال فلش» یا مداخله در داستان شخص دیگری را ممکن می‌سازد، و چشمان پژمرده ارباب ریگور مورتیس. اتفاقا الان نه سه، بلکه ده کارت چشم پژمرده دارد تا آرام آرام نوکرهای کندتر را سرخ کند. و چندین ده کارت اشاره جدید تا حد زیادی امکانات گابلین ها را گسترش می دهند. علاوه بر این، اکنون انواع مختلف کارت ها الگوی متفاوتی روی پیراهن دارند - یک چیز کوچک، اما راحتی را اضافه می کند.

همانطور که قبلا ذکر شد، بازی دارای دو نسخه از قوانین است: کلاسیک و جایگزین به نام "بله، استاد!"، و در مورد دوم، بازی دو برابر خواهد بود. اکنون همه کارت ها به نمادهای خاصی مجهز شده اند که اگر با قوانین جایگزین بازی می کنید باید از آنها پیروی کنید. نماد در گوشه کارت نشان دهنده عنصری است که خدمتکار هنگام بهانه آوردن باید از آن استفاده کند: یک شخصیت، یک شی، یک مکان، یک هیولا، یک رویداد. نسخه جایگزین بازی تشریفات بیشتری دارد. ریگور مورتیس باید ابتدا از کارت‌های اشاره برنامه‌ای بسازد و فقط بازیکنان را با یک جمله معنادار خطاب نکند: «پس، ماموریت من چگونه پیش می‌رود؟». تمام اقدامات باید با نمادهای روی کارت ها مرتبط باشد و در یک دنباله کاملاً مشخص انجام شود. در نحوه پایان بازی نیز تفاوت وجود دارد. همانطور که در نسخه کلاسیک، بازی زمانی به پایان می رسد که یکی از اجنه سومین نگاه پژمرده را دریافت کند، اما در اینجا برنده کسی است که نه تنها توانست زنده بماند، بلکه کارت های اشاره بیشتری را نیز بازی کند. نسخه جایگزین برای کسانی مناسب است که قبلاً به بازی تسلط دارند و می خواهند کمی آن را پیچیده کنند.


نتیجه: یک بازی خوب برای یک عصر دلپذیر با دوستان. علاوه بر این، این احتمال وجود دارد که مهارت های منحصر به فرد به دست آمده پس از دوازده یا دو بازی برای شما در زندگی واقعی مفید باشد!

نسخه جدید روسی آهنگ موفق "Yes, the Dark Lord!" شامل 41 کارت جدید و قوانین جایگزین "بله، استاد!"، که تنوع بیشتر بازی.

بازی در دنیای خیالی Evil در حوزه Dark Lord Rigor Mortis اتفاق می افتد. پس از یک شکست دیگر در ماموریت، عوامل اجنه او باید شکست های خود را به استادشان بدهند. و اگر توجیه برای حاکم نباشد چه اتفاقی می افتد؟ درست است - چشمان سر تبر. البته این نگاه کشنده نیست، اما مستضعفان با دریافت کافی از آنها باید به تبعید مادام العمر بروند.

بنابراین، هدف اصلی بازی این است که بهانه هایی برای شکست خود بیاورید. یک دسته کارت با نکاتی برای کمک به آماده کردن صحنه برای افسانه شما وجود دارد، و سپس... سپس باید به وضوح به استاد خود توضیح دهید که چرا ماموریت خود را کامل نکرده اید. به عنوان مثال، وقتی با یک گنوم جنگلی ملاقات کردید، شمشیر خود را به سمت او تاب دادید و شمشیر ناگهان ذوب شد، و سپس ناگهان قلعه ای با نیت بسیار بد در آسمان پرواز کرد و تصمیم گرفتید او را دنبال کنید، خوب، و غیره.

وقتی تمام می‌شوید، یا در مواردی که چیزی به ذهنتان نمی‌رسد، می‌توانید فلش‌ها را به بازیکن دیگری منتقل کنید و سپس او باید رپ را بگیرد.

در حالی که یکی از داستان‌های مسخره‌اش پف کرده است، بازیکنان دیگر می‌توانند با قطع کردن داستانش و اضافه کردن مقداری پوچ به آن، در او دخالت کنند. و سپس، شما باید داستان خود را با آنچه توسط همسایگان موذی کاشته شده است، مرتبط کنید.

بازی تا زمانی ادامه می یابد که یکی از بازیکنان سه نگاه سوزان داشته باشد و او را بیرون کنند. و سپس این سؤال مطرح می شود - چه کسی ظاهرها را صادر می کند؟ درست است، یکی از بازیکنانی که برای ریگور مورتیس بازی خواهد کرد! این اوست که سرنوشت بقیه را رقم می زند، سوال می پرسد و کارت های زرد و قرمز صادر می کند.

بله، پروردگار تاریکی! - یکی از معدود بازی هایی که نه تنها از منابع خود بازی، بلکه از قابلیت ها و استعدادهای خود بازیکنان استفاده می کند. سعی کنید وقتی اطرافیان شما دخالت می کنند بهانه ای بیاورید.

تجهیزات:

  • 121 کارت اشاره;
  • 37 کارت اکشن;
  • 10 کارت نگاه پژمرده؛
  • قوانین بازی.
  • ویدئو برای بازی تخته بله، تاریکی پروردگار!

  • نقد و بررسی بازی رومیزی بله، ارباب تاریکی!

    اوکسانا

    بازی فوق العاده! درست است، هر شرکتی وارد نخواهد شد، نکته اصلی در اینجا این است که فانتزی را روشن کنیم و همه بازیکنان روی جو کار کنند، اگر کسی روحیه بازی را نداشته باشد، بازی خیلی خوب از آب در نمی آید. اما اگر شرکت خوب باشد، پس بازی دلایل زیادی برای سرگرمی ارائه می دهد، شخصاً این دومین بازی برای ما است)) اولین بازی 5 سال پیش ارائه شد و قبلاً فرسوده شده بود ، اما پس از آن ما بودیم در فروشگاه شما و تصمیم گرفتیم که ما یک مورد جدید می خواهیم) با تشکر از فروشگاه برای یک تخفیف خوب!

  • داستان های کراگمورتا مقدمه و داستان اول: بله، ارباب تاریکی!

    Dخیلی وقت پیش... اگرچه چه کسی می‌داند، شاید دیروز - برای کشورها و جهان‌های افسانه‌ای، به جز داستان‌ها، با واقعیت همخوانی ندارند. خوب، بیایید این را برای مدت طولانی فرض کنیم. بنابراین...

    خیلی وقت پیش، در سرزمین پریان کراگمورت، ساکت و آرام بود. به عبارت دقیق تر، فقط برای دوره داستان ساکت و آرام بود، زیرا ارباب تاریکی، ریگور مورتیس، با اخراج سلف خود از برج تاریک و وحشتناک، مشغول پرورش و تهیه یک نقشه موذیانه بود. اساساً او این کار را انجام داد و با تمام قد و قامتش در نزدیکی قفسه‌های کتاب کتابخانه‌اش اوج گرفت. او معمولاً ردای سیاه و قرمز با تزئینات طلایی پوشیده بود. طلسم های جادویی عظیمی به گردنش آویزان بودند. هنگام خواندن کتاب که با انگشتان بلند گره‌دار و فوق‌العاده قوی و سرسخت گرفته می‌شد، لب‌های روی سر کاملاً طاس او بی‌صدا حرکت می‌کرد و چشم‌هایش یک انحراف مشخص پیدا می‌کرد.

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    اما ریگور تنها ساکن برج نبود. در کنار او، بسیاری از خادمانش در برج زندگی می کردند - اجنه کوچک، خائن، سبز پوست، گوش نوک تیز، صاحبان نیش نادرست و بد خلقی. این ترفندهای کوچک کثیف از نظر حیله گری از ارباب خود چیزی کم نداشتند، اما در عقل موفق نبودند و از این رو با اصرار غبطه برانگیز توانستند دستوراتی را که به آنها داده شده بود ناکام بگذارند. و همچنین یک آشفتگی، هیاهو، شلوغی در کتابخانه و میگرن در سر ریگور ایجاد کنید. حالا فقط گروه دیگری از بازندگان موذی از شهر باز می گشتند نپس از یک شکست دیگر و آنها باید به یاد می آوردند یا توضیح روشنی برای شکست خود ارائه می کردند تا از خشم استاد در امان بمانند. یا این عصبانیت را به سمت دیگری منتقل کنید...

    اول تاریخ

    بله، پروردگار تاریکی!

    ریگور مورتیس عصبانی بود. در کتابخانه قدم زد و خدمتکاران اجنه اش را با عبارات آسمان خراش به همه زبانها پوشاند که می دانست خارهای پیچ خورده و پژمرده ای که در گوشه اتاق بزرگ و وسیع قرار داشتند پژمرده می شوند. صدای قدم هایش بر روی قفسه های متعدد کتابخانه اش تکان می خورد. و دلیل عصبانیت ریگور تکلیف دیگری بود که برای اجنه صادر شد.

    و پس از همه، این موجودات سبز کوچک دوباره شکست خوردند! مطمئنا همینطوره! چرا دوباره به آنها وظیفه دادم؟!، - سپس جریانی از جناس ها، عبارات، اصطلاحات و حتی اصطلاحات پزشکی- تشریحی غیرقابل ترجمه دنبال می شود.

    و کار فوق العاده ساده بود: رفتن به شهر نو چیز را بیاور اف. اختصارات ناشی از مخفی بودن نقشه است - اگرچه ریگور ارباب تاریکی متعارف است، اما تنها ضعف او در تفکر این امیدواری دائمی است که اجنه دست و پا چلفتی سرانجام با کاری که وی خراب کرده است کنار بیایند. و اینکه شما مجبور نخواهید بود که یک Sizzling Eye دیگر را به سمت گابلین بازنده دیگری پرتاب کنید.

    صدای خش خش و پایکوبی بیرون درب کتابخانه به گوش می رسید که با فریادها و فحش های اجنه آمیخته بود. پس از مدتی، همه چیز آرام شد - ظاهراً خادمان قبل از ملاقات با استاد خود را به شکل مناسبی در آوردند - و در کتابخانه با احتیاط باز شد. یک سر سبز ترسیده در دهانه ظاهر شد، با چشمانی که واقعاً از ترس می‌لرزید - اجنه می‌دانست که وقتی اول وارد شد، به راحتی می‌توانست نگاهی صرفاً برای پیشگیری داشته باشد، و به سختی دهانش را برای بهانه باز می‌کرد. اما مورتیس، اگرچه عصبانی بود، اما منصف بود، زیرا بر خلاف اربابان تاریک قبلی، زمانی که این مقام افتخاری را داشت، تصمیم گرفت که چنین باشد. و تصمیم گرفت به سخنان بندگان غافل خود گوش دهد.

    خب موجودات می لرزند! - زمانی که همه اجنه به سالن کتابخانه افتادند، حاکم تجاوز کرد، - این بار برای شما چه اتفاقی افتاد؟ فقط به خاطر داشته باشید - من در روحیه بدی هستم، و کتاب با نفرین منتظر تمرین است ... - مورتیس با سرکشی بر روی بند چشمگیر، که حاوی طلسم هایی برای نفرین کردن بود، نوازش کرد.

    پ-می بینی رئیس، ما داشتیم می رفتیم شهر ن، به دستور شما و ... و ... و در کل اینجا همه چیز را بهتر خواهد گفت! - یک اجنه با لباس آبی با اشاره دست به یکی از دوستان قرمزپوش اشاره کرد:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    فلش های ترجمه شده به معنای دلقک است. خوب، هیچی، من به شما یادآوری می کنم! - خش خش قرمز، عبور از آبی نزدیکتر به صندلی استاد.

    بزرگترین سلطنت تاریک شما، ما به شهر آمده ایم نو وارد میخانه شد. - اجنه کارت کوچکی را از بغلش بیرون آورد و به ارباب نشان داد:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    ریگور مورتیس مدتهاست که درک کرده است که گابلین ها نه تنها در زمینه انجام وظایف بی کفایتی شگفت انگیزی دارند، بلکه حافظه بسیار نشتی نیز دارند. بنابراین دستور داد که برای کار بعدی کارتهای کوچکی از مواد نازک اما به اندازه کافی محکم به اندازه کارتهای بازی معمولی با خود ببرند. در حین اجرای دستورات پروردگار سعی می کردند تمام اتفاقات مهمی را که برایشان پیش آمده یادداشت کنند تا بعداً به استاد بگویند. به طور دقیق تر، آنها آنها را ترسیم کردند، زیرا آنها برای نوشتن آموزش ندیده بودند. و همانطور که ریگور اغلب به خود اعتراف می کند، چیزی در مورد سبک گرافیکی طراحی های اجنه وجود داشت که او دوست داشت. شاید این نیز یکی از دلایلی بود که ریگور هنوز از شر دستیاران سهل انگاری خلاص نشده است. به هر حال، بنا به دلایلی، اجنه همیشه حداکثر سه کارت با عکس در دست دارند و بقیه در یک کیسه مشترک تا می شوند و از آن "خاطرات" جدید بیرون می آورند. " ظاهراً این نیز با ویژگی های ساختار عقل اجنه توضیح داده شده است.ولادیکا فکر کرد و در همین حین رد داستان خود را ادامه داد و ریگور را با صدای یکنواختش بیشتر و بیشتر به کسالت کشاند:

    صاحب میخانه، ارگوس، اتفاقا، یک نوع بسیار بسیار ناخوشایند است، گفت که او می داند چیز مورد نیاز شما را از کجا پیدا کند. اف. با این حال او گفت که فقط به یکی از ما خواهد گفت و سبز شجاع داوطلب شد، نه، گرین؟ - رد با دستان خود یک پاس کرد تا توجه لرد را به سمت گرین معطوف کند که کمی به پهلو ایستاد و با نگاهی غافلگیرانه باورنکردنی تابلوهای کف کتابخانه را مطالعه کرد. پس از آن، رد یک کارت دیگر از کیف بیرون آورد، به طوری که دوباره سه تا از آنها را در دست داشت.

    بیا، سبز! مورتیس بعد از چند ثانیه سکوت پارس کرد. - چرا سکوت می کنی؟ ارگوس به شما چه گفت؟

    من... اوه... خب... - اجنه با عجله جیب هایش را زیر و رو کرد و دنبال کارت می گشت. سرانجام آنها را پیدا کرد و یکی از آنها را به ولادیکا نشان داد:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    ممم .. گفت که باید بیاییم پیش گونات مرد آشغال و از او نقشه ای برای اعلیحضرت بخواهیم که در آن مسیر به مکان هایی که چیز مورد نیاز شما در آن ذخیره شده است نشان داده شده است. - گابلین کارت دیگری به ریگور نشان داد:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    پس از آن ساکت شد.

    اوه؟ ریگور با عصبانیت پرسید.

    و بلی گفت که می داند چگونه به جایی که باید برویم برسیم. سبز به سفید اشاره کرد. او بلافاصله نگران شد و به سرعت و به سرعت شروع به صحبت کرد:

    ببینید، رئیس شهروند، ما این هستیم، همانطور که نقشه را مطالعه کردیم و به آنها پیوست کردیم، این حروف سختگیرانه هستند ... از این نظر عجیب هستند:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    و متوجه شد که ما را راهنمایی کنید، مانند نادا به روستای شاد نینروتا:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نوع ضربه زدن خب ما تمیزیم و رفتیم اونجا. و آنجا ... - بلی ساکت شد و خودش را گرفت نگاه سوزانخداوند:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    سفید، - مورتیس با لحن یخی غرش کرد، - چند بار گفته ام که مرا رئیس صدا نکن و طوری با من ارتباط برقرار نکن که انگار هم سلولی تو در سیاه چال های محسرنسک هستم؟!

    آبی، فکر می کنم شما همه چیز را واضح تر و با احترام تر از سفید به من بگویید. و به این ترتیب: شما به دهکده شاد آمده اید. به علاوه؟

    بله قربان! ما به روستا آمدیم و یک معدن در آنجا پیدا کردیم:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    خوب، ما تصمیم گرفتیم که چیزی که شما نیاز دارید مطمئناً وجود دارد. و ... - سپس رد حرف او را قطع کرد:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    و با عبارت «چیزی را فراموش کردی؟» کارتی به او زد:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    بله.. می بینید، وحشتناک ترین، کوتوله معروف گوئنزور در ورودی معدن ایستاده بود. و او با نوعی جذابیت های خوبش ما را مجبور به نوشیدن آبجوش کرد و از همه تحقیرکننده، حتی از ما پول هم نگرفت. یعنی ما پول نداشتیم، اما او حتی دلیلی هم به ما نداد که به او حمله کنیم تا پول ندهیم. اینجا...

    می گویید در حال مستی به معدن نفرین شده Carax-en-Rond رفته اید؟! خب، از ناکجاآباد... - ریگور چشمان آبی را داد و می خواست چیز سنگینی را به سمت او پرتاب کند، اما فقط یک خار خشک شده زیر بغلش افتاد که به محض اینکه خداوند آن را گرفت، به خاک تبدیل شد.

    قرمز، حالا بیا راستش من حتی فکر می کردم بعدش چه اتفاقی برای شما افتاد.

    استاد، ما تنها با یک مبارزه با زامبی ها از معدن نفرین شده عبور کرده ایم:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    بله، من تصمیم نگرفتم! .. - آبی فریاد زد، اما به سرعت به خود آمد، - خوب، باشه، اگرچه من تصمیم نگرفتم، به شما می گویم. به جنگل تاریک صلاح دیل صعود کردیم:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    و اینجا به نظرم رسید که قرمز - آبی با انگشتش به سمت قرمز اشاره کرد - تصمیم گرفت مهربان شود و ما را به الف ها بسپارد.

    بله، هیچ چیز مانند آن! ما به تازگی با یکی از آشنایان الف من در آنجا آشنا شدیم - اسب دیوانه - او یک تامین کننده علف خواب است:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    خب تصمیم گرفتم که بد نیست از او بخرم. اما آبی ... - قرمز به آبی اشاره کرد.

    دوباره آبی چطور؟ این وزن عادات بد شماست، قرمز، - آبی به قرمز اشاره کرد.

    مضر نیست، آبی! این نامردی شماست!

    این بی پروایی توست، قرمز!

    - خفه شو، نفس بکش!!!مورتیس که از این دعوا خیلی عصبانی شده بود فریاد زد. به محض اینکه نزاع‌کنندگان آبی و قرمز ساکت شدند، خداوند نگاهی پژمرده به هر دوی آنها انداخت. و رو به آبی کرد:

    آبی، این آخرین اخطار است - تو دوباره مرا عصبانی خواهی کرد و من چنان مجازاتی خواهم داشت که به غول های همیشه در حال تجزیه حسادت می کنی! حالا از لحظه ای که شما راسکاهای کوچک کارهای شخصی خود را تکمیل کردید و به کار قبلی خود بازگشتید ادامه دهید. اگرچه نه، بهتر است به زلنی اجازه دهید که بگوید.

    سپس آبی، همانطور که رهبر ما گفت ... - گرین به آبی اشاره کرد، چشمان حیله گر خود را ریز کرد، و فهمید که اگر آبی اکنون خود را توجیه نکند، آنگاه او را کاملاً از خداوند دریافت خواهد کرد، و بقیه از همه در امان خواهند بود. مجازات

    گفتم باید از رودخانه آرام عبور کنیم:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    و اینجاست که هدف ما خواهد بود ... - در اینجا آبی لکنت زبان زد و به تنها کارتی که در دستانش مانده بود نگاه کرد.

    و... و... و در طرف دیگر رودخانه r-r-m-ما یافتیم، - آبی اکنون به طرز محسوسی گرانتر است، - یک سینه قفل شده:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    و نتوانست آن را باز کند!

    - چی؟! و شما آن را آنجا گذاشتید، ای احمق ها؟!باشه، آبی، التماس رحمت کن!

    لطفا آقا! - آبی به زانو افتاد و شروع کرد به هق هق در لبه ردای ریگور مورتیس که روی او آویزان بود. - رحم کن آقا! درستش میکنم اجنه صادق!!!

    ریگور مورتیس یک دسته کارت از چین های ردایش بیرون آورد. برخی از کارت ها جمجمه هایی را در گوشه ای نشان می دادند. ریگور عرشه را به آبی لرزان داد.

    شما آخرین فرصت را دارید. عرشه را به هم بزنید و اگر کارتی بکشید که جمجمه ندارد، فرض می‌کنم که عفو شده‌اید. اگر نه ... - سخت گیری به طور معنی داری متوقف شد و به بنده اجازه داد تا عمق کامل موقعیت را بفهمد. - اگر نه، پس حیله گری من را تجربه خواهید کرد.

    آبی به طور محکوم عرشه را برداشت، آن را به هم ریخت. سپس عرشه را روی زمین کتابخانه گذاشت و با انگشتان لرزان کارت بالایی را بیرون آورد:

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    آبی سفید شد و به حالت غم در آمد.

    شیطنت هایت به تو کمکی نمی کند، بلو. اما امروز با اینکه عصبانی هستم نیازی به کشتن خدمتکاران احساس نمی کنم. اما من مجازات مناسب را برای شما انتخاب می کنم. و حالا همه از اینجا خارج شده اند. خودتان را خیلی خوش شانس بدانید...

    با این کلمات، ارباب تاریکی روی صندلی خود نشست، کتاب نفرین را برداشت و به آرامی شروع به ورق زدن کرد و برای آبی بیچاره مجازاتی را انتخاب کرد...

    پایان داستان اول.

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru

    نقد بله، پروردگار تاریکی! پشتیبانی شده توسط nastolkin.ru